حالت تهوع و دوار سر که بعض مردم را در ارتفاعات دست دهد. تهوع در ارتفاعهای بسیار. سرگیجه و غثیان که بعض کسان را در ارتفاعات دست دهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
حالت تهوع و دوار سر که بعض مردم را در ارتفاعات دست دهد. تهوع در ارتفاعهای بسیار. سرگیجه و غثیان که بعض کسان را در ارتفاعات دست دهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
تعفن. بدبویی. گند. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء) ، دارای بوی. آنکه بوی دهد. آنچه بوی دهد. بویا. معطر: بشمشاد بوینده عنبرفروش بیاقوت گوینده در خنده نوش. اسدی. روان را بشمشاد بوینده رنج خرد را بمرجان گوینده گنج. اسدی. رخشنده تر از سهیل و خورشید بوینده تر از عبیر و عنبر. ناصرخسرو. گیسوی تو شهبال همای نبوی دان بوینده چو مشک تبت و تنکت و تمغاج. سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 145). ، حاست (حاسۀ) شامه. (فرهنگ فارسی معین)
تعفن. بدبویی. گند. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء) ، دارای بوی. آنکه بوی دهد. آنچه بوی دهد. بویا. معطر: بشمشاد بوینده عنبرفروش بیاقوت گوینده در خنده نوش. اسدی. روان را بشمشاد بوینده رنج خرد را بمرجان گوینده گنج. اسدی. رخشنده تر از سهیل و خورشید بوینده تر از عبیر و عنبر. ناصرخسرو. گیسوی تو شهبال همای نبوی دان بوینده چو مشک تبت و تنکت و تمغاج. سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 145). ، حاست (حاسۀ) شامه. (فرهنگ فارسی معین)
خسوف شدن، لکه شدن صورت یا عضوی از بدن بطور دایم. توضیح مردم پندارند که در هنگام کسوف ماه مادر چنین شخصی با ناخن صورت یا عضوی از بدن خود را خارانده همانجا در طفلی که در شکم داشته لکه دار شده
خسوف شدن، لکه شدن صورت یا عضوی از بدن بطور دایم. توضیح مردم پندارند که در هنگام کسوف ماه مادر چنین شخصی با ناخن صورت یا عضوی از بدن خود را خارانده همانجا در طفلی که در شکم داشته لکه دار شده